سلام. امیدوارم حال و احوال همه ی دوستان بخصوص مامانای گلی که نی نی دارن و یا منتظر قدوم مبارک نی نی جیگر هستن خوب باشه. امروز جیگر طلارو بردم و واکسن 6 ماهگیشو زدم. جیگرشو!
اصلاً گریه نکرد. فقط یه جیغ کوچولو موقع خوردن آمپولها و بعدشم کمی ناز کرد!
اما الهی فداش از عصر خ بی حال بود. تب کرد. پاشویش دادم . اما خوب نشد. گفته بودن قطره استامینوفن بهش بدم. چون «فاویسم» (=باقلایی) هستش، زنگ زدیم با دکترش مشورت کردیم. گفت اشکال نداره. 15 قطره استامینوفن بهش دادم. تبش کمی بهتر شدو بالآخره بعد از کلی ورجه وورجه الآن خوابیده. هر چی لالایی بلد بودم براش خوندم. هر آن میگفتم الآن زبون باز میکنه و میگه مامان لطفاً ساکت باش می خوام بخوابم!!
خداییش خودم بیشتر خوابم گرفته بود.یه تیکه ازلالایی این بود:
لالایی گویمت تا زنده باشی
غلام حضرت معصومه باشی
از مامان بزرگ جون یاد گرفته بودم. الهی مامان بزرگ جون 100 سال زنده باشه.
از فردا باید برای جیگر طلا غذای کمکی رو شروع کنم. انشاالله با آب زمزم و آب بارون و آب حرم امام رضا_ع_ ، میخوام حریره برنج درست کنم و طی مراسم باشکوهی در حرم کریمه ی اهل بیت_ع_ بهش بدم. چند روز دیگه عمو مهدی (شوهر خاله زهرا )از کربلا آب فرات میاره. دیگه عالی میشه. چقدر خوشحالم که غذاشو با این چیزا شروع میکنم. امیدوارم همیشه ی همیشه سر سفره ی اهل بیت_ع_ باشه و مورد لطف و مرحمت اونها. انشاالله
البته این یه کار نمادینه. برای ابراز محبت. و مگه دین ما چیزی جز محبته؟؟
الآن با حضور محمدصالح و محمدمهدی نازم ، فکر میکنم بیشتر میتونم حضرت رباب_س_ رو درک کنم. باید با تمام سوز فقط بگم: امان از دل رباب ، امان از دل زینب
خدایا به حق شش ماهه ی کربلا همه ی فرزندان شیعیان رو سلامت روح و جسم عطا کن و اونهارو سرباز مولامون اباصالح مهربان قرار بده. ( آمین )
چی می شه کرد
بهشت زیر پای مامانا ست !
سلام مامان مهربون .
سلام
بلاگ جالبی دارین خوشم اومد مامان محمد مهدی
در ضمن پسر نازی ام دارین:) خدا حفظش کنه
سلام گلم
چطوری؟م م جونم خوبه؟ دلم براتون تنگیده؟ زهرا و مم رو جای من بماچ
خ خستم برم لا لا خدانگهدارتون
راستی به زهرا بگو درمورد دانشگاه قم و محیط زیست تحقیق کرد؟
خدایا به حق شش ماهه ی کربلا همه ی فرزندان شیعیان رو سلامت روح و جسم عطا کن
چرا فقط شیعه ها؟؟؟؟؟!
بچه ها همه معصومن
سلام . من هم به شدت احساسی و نوع دوستم. اما اینجا چون بحث سرباز برای مولا توی ذهنم پررنگ بود انطوری دعا کردم. دعامو ادامه میدم: خدایا فرزندان همه رو سلامت جسم و روح عطا کن و اونهارو هدایت کن تا یار و یاور مولامون اباصالح مهربون باشن.
سلام مامان خانم و پسر کوچولوی خاله.
انشاالله که شاد و سلامت باشین.
خدا شاهده امروز اومدم خونه.
دلم براتون خیلی تنگ شده.
چقدر وبلاگتون ناز شده. ماشااالله.
ممنونم که به یادم بودین.
انشاالله هر جا که هستین در پناه خداوند موفق و پیروز باشین.
سلام عزیزم.
ما که همیشه به یادتون هستیم خاله مهربون.
نظر لطفتونه. بیشتر بهمون سر بزنید تا خوشحال بشیم!!!!!