همسایه سایه ات به سرم مستدام باد
لطفت همیشه زخم مرا التیام باد
زیباست صبح ،لحظه خورشید درطلوع
صبحی که با سلام به تو می شودشروع
وقتی انیس لحظه تنهایی ام تویی
تنها دلیل اینکه من اینجایی ام تویی
هر شب دلم قدم به قدم می کشد مرا
بی اختیار سمت حرم می کشد مرا
با شور شهر فاصله دارم کنار تو
احساس وصل می کندآدم کنار تو
ما درکنار صحن شماتربیت شدیم
داریم افتخارکه همشهریت شدیم
زیباترین خاطره هامان نگفتنی ست
تصویر صحن وخلوت باران نگفتنی ست
اینجا کویرداغ ونمکزار شورنیست
ما روبروی پهنه دریا نشسته ایم
بوی مدینه می وزد ازکوچه های شهر
ما درجوارحضرت زهرا نشسته ایم