ریحونه ی بهشتی!!

کودکان گلهای زندگی ماهستند.بیاییدآنهارادرپرتوخورشیددین بپرورانیم.مبادادر خزان جاهلیت مدرن و زمستان سردغفلت پرپرشو ند.

ریحونه ی بهشتی!!

کودکان گلهای زندگی ماهستند.بیاییدآنهارادرپرتوخورشیددین بپرورانیم.مبادادر خزان جاهلیت مدرن و زمستان سردغفلت پرپرشو ند.

خاطره های نوروز (۲)

توی تعطیلات یه سر رفتیم جنوب، ساحل زیبای خلیج فارس.هوا بسیار خوب بود.شبها نسیم خنک و دلپذیری میوزید. خ ها بادبادک هوا کرده بودن . مناظر زیبایی داشت.اما بسیار شلوغ بود و به قول معروف " جای سوزن انداختن نبود‌"توی راه با مردم عشایر برخورد کردیم. مردمانی زحمتکش و رنج دیده. اما چه غروری در چشمانشون موج میزد. خ به زندگیشون فکر کردم و واقعاً سخته تصور اینکه جای اونها باشم.وقتی بچه های عشایر رو میدیدم، هیچ در ذهنم بعید به نظر نمیرسید که شاهد دوران کودکی انسانهای بزرگی در آینده هستم...

یه چیزی که منو توی این سفر ناراحت میکرد، دیدن بعضی از خانومهای مسافر بود که

اصلاً مراعات شئونات اسلامی مخصوصاً حجاب رو نمیکردن.حتماً اونها عالمی دارند و تصوراتی.

 به یک فروشگاه لوازم اکواریوم رفتیم . خ جالب بود. اما متأسفانه یک آهنگ تند بندری گذاشته بودند که واقعاً موندن در اونجا پر اشکال میشد. مخصوصاً برای من که قراره بخاطر دختر خوشگلم بیشتر مراعات کنم!!

 

 

گفتم آهنگ، یاد برنامه ی « فتیله » افتادم. کشتن خودشونو توی این تعطیلات. نمیدونم صدا و سیما داره به چی فکر میکنه که اینقدر راحت دارن ذهن بچه های مملکت رو  خراب میکنند. اگه نگاه گذرایی به رساله ها و استفتائات مراجع گرامی داشته باشیم،میبینیم که بیشتر آهنگهای این برنامه و شاید همه ی این آهنگها اشکال  دارن. من اگر جای مادرها بودم اجازه نمیدادم بچه هام به این برنامه نگاه کنند.من نمیگم که موسیقی نباشه، اما دیگه نه تا این حد شورش رو در بیارن. بچه ای که امروزاین آهنگ های تند رو میشنوه ، فردا میخواد با چطور آهنگی راضی بشه؟؟حرکات موزون بازیگران هم که دیگه کم از رقص نداره...

اینم از مشکلات عدیده ی فرهنگیه که توی جامعه ی اسلامی ما هست. خدا به خیربگذرونه...

 

 

خاطره های نوروز (۱)

 

سلام. بالآخره تعطیلات تموم شد و الآن وقت نوشتن خاطره های این روزای پرهیجان و زیبا و به یاد موندنیه...

الحمدلله تعطیلات شیرینی بود و به خیر و خوبی برای ما و اقوام و دوستان و آشنایان گذشت. اما متأسفانه توی اخبار میشنیدیم که بعضی از هم وطنان عزیزمون داغدار و مصیبت زده شدند . به همه ی این عزیزان تسلیت میگیم و از خداوند براشون صبر جزیل آرزومندیم.

 

آغاز تعطیلات که با انتخابات همراه بود و جریانشو براتون نوشتم. یه چیزی که خ جلب توجه میکرد نحوه ی تبلیغات بود .امسال ببخشید پارسال یه کار جالبی که انجام شده بود ممنوعیت نصب پوسترهای تبلیغاتی به در و دیوار شهر بود. فواید زیادی داشت ، هر چند که بنظر میرسید از شور و هیجان تبلیغات کمی کاسته شده.

اکثر کاندیداها سی دی تبلیغاتی برای خودشون تولید کرده بودند. کار خوبی بود.اما به قول معروف «هیشکی نمیگه ماست من ترشه» و همه از خوبی ها و فضایل و کمالات خودشون گفته بودند.

در این بین به راحتی میشد سیر تفکر بعضی ها رو شناخت. مثلا یه آقایی به نام "خانزاده" با نشون دادن یه خانم عشوه ای و بدحجاب که مثلاً حالا لباس محلی تنشه و نماد قومیت خاصیه،توی صحنه های واقعه ی کربلا ، خواسته بود که بگه "بابا امام حسین اونقدر ها هم که میگن رو حجاب تأکید نداشته. میشه امام حسینی بود و هر غلطی هم که دلمون خواست انجام داد..؟؟!!"

این خانم که توی اون دود و دم و آتش و خون، آشفته و پریشان به این سو و آن سو می ره، بچه ی قنداقه ای رو از توی این آتش و خون نجات میده و میسپره به آقای خانزاده که ....

حالا خودتون جایگزین کنید شخصیت هارو: حضرت زینب-س- حضرت علی اصغر-ع- امام حسین-ع- و.... نمیدونم بالآخره این چه تناسبی با خانمهای بدحجاب و کاندیداها داره. این آقای به اصطلاح کاندید که فقط رأی ها رو خراب کرد ، یه سی دی دیگه هم داده بود،بدین شرح: خانم بدحجاب مذکور در بین صحنه های 8 سال دفاع مقدس میچرخد و میرقصد احتمالا به ریش همه می خندد که شما سرخی خونتون رو به سیاهی روی من و امثال خانزاده  دادید، نه سیاهی چادر من ....

مصاحبه ای کاملا تصنعی و مسخره هم با برخی از جوانان انجام میدهد، که همه ی اونها نه با "نام خدا" بلکه با این عنوان شروع میکنند که: "لیلی نام تمام دختران ایرانی است"... ما به آقای خانزاده رأی میدهیم و...

 

نمیدونم والّا، اینم یه جور تبلیغاته...!!! 

بعد از جریان انتخابات هم سال نو و دید و بازدید ...

خونه ی یه عده که واقعاً فقط به جهت صله ی ارحام رفتیم. چون آدم واقعاً معذبه و دلش نمیخواد که بیشتر از چند دقیقه با اونا سر کنه. اما، جاتون خالی، جاهایی که بر و بچه ها جمعن و کلی صفا میکنیم. گل بگو، گل بشنو، تو سر و کله ی هم بزن، بحثای مذهبی به پا کن، با مزه بازی در بیار....

خلاصه هر کاری که دوس میداری از خودت تراوش کن!!

یکی از دوستان خوبمون به جمع متأهلین پیوست، اونهم چه پیوستنی!!

بادا بادا مبارک بادا ایشالا مبارک بادا

روز دوم عید این دو جوان دل در گرو عشق هم سپرده با سادگی و صفایی که شایسته ی اونها بود سر سفره عقد نشستن و مزدوج شدن.

 من همیشه به دوستانم تأکید داشتم که اونایی که دم از امام زمانی بودن میزنند و دوست دارن که برای آقا کاری انجام بدن، باید همّّ و غمّ و دقت فراوانی در مقوله ی ازدواج به خرج بدن.چون این خانواده ها هستند که بایستی جامعه رو مهیا کنند برای ظهور و قیام مولا-عج-

ما بایستی همسران صالحی رو انتخاب کنیم و خانواده های مستحکم و معتقدی رو بنیان بذاریم. باید فرزندان صالحی رو تربیت کنیم و تحویل اجتماع بدیم. اگر ما نتونیم همسران شایسته ای باشیم، نخواهیم توانست پدر و مادر ایده آل و امام زمانی برای فرزندانمون باشیم...

 

دختران مذهبی، پسران ولایی

شما با این سوسول قرتی هایی که صبح و شبشون با boy friend و girl friend بازی میگذره، فرق دارید. اینو باور کنید که برای آماده سازی جامعه تا رسیدن به حکومت آقامون، ما باید کاری بکنیم. چرا آمار طلاق باید در قشر متدینین و مذهبی های ما وجود داشته باشه؟؟؟

جایی خوندم که تنها حلالی از حلالهای خداوند که موقع اجرا شدنش عرش خدا به لرزه در میاد، طلاقه...

من همیشه به دوستانم سفارش میکردم که هر کدوم از ماها حتی اگر در خ از زمینه ها لَنگ میزنیم ، اما بایستی در زمینه ی ازدواج دید کامل و همه جانبه ای داشته باشیم.ما باید بتونیم یه مشاور خوب برای دیگران باشیم.

به نظر من خ بی معنیه وقتی که با دختران محجبه و به نظر عاقلی صحبت میکنم و ازشون در مورد ازدواج میپرسم، میگن که ما فعلاً قصد ازدواج نداریم و هنوز به این موضوع فکرنکردیم.

بابا، مگه آمادگی برای ازدواج چیه؟ مگه نه اینه که ما خودمون باید در پی باشیم تا آمادگی هم بدست بیاری. ضمناً برای دخترای تر ور  گل ما هم توی سنین خاصی فوج فوج خواستگار میاد. بعد از یه مدتی میشه سال و ماهی .... بعدشم که دیگه کسی به در نمیزند، پرنده پر نمیزند!!

صحبتم با دخترای خوبیه که توی  سن ازدواج هستن (حدود 18-25) چرا گزینه های خوب رو به بهانه های واهی رد میکنید؟؟ چرا مثل بچه ها رفتار میکنید؟؟

مگه برای شروع یک زندگی عاشقونه و زیبا چی لازمه؟؟

ایمان و اعتقاد، اخلاق حسنه، داشتن اندکی وسعت مالی برای اداره یک زندگی ساده و آبرومندانه، درک و شعور اجتماعی، شغل مناسب، و...

باور کنید برای شروع یه زندگی اصلاً و ابداً ماشین و خونه و مجلس اونچنانی لازم نیست. شیرینی زندگی به اینه که با همدلی و یکرنگی و تلاش متقابل بدست بیاری چیزایی رو که نداری...

هر چی سخت تر بگیری، سخت تر پیش میره.از ما گفتن بود ننه جون! !...

 

 

 

 

 

  با آرزوی خوشبخت شدن اونا و همه ی جوونای پاک و آسمونی...

 

سیزده به در !!!

سلام . امروز سیزدهمین روز از بهاره.روز گرامیداشت طبیعت. به بیان خودمونی سیزده به دره. همه رفتن بیرون، تا این روز رو توی دامان طبیعت سر کنن.

البته قدیمیا میگفتن که روز سیزده نحسه و شگون نداره توی خونه بمونی .

 باید بری بیرون تا بد بیاریها تا آخر سال از آدم دفع بشن! این روز میتونه روز

 خوبی باشه اگه که ماها واقعاً قدر طبیعت رو بدونیم و اونو با دست خودمون

خرابش نکنیم. امروز چه بسا جوونای دم بختی که سبزه گره میزنن تا گره

از بختشون وا بشه! غافل از اینکه گاهی گره های بزرگتر و کوری به نام

 تجملات و رسم و رسومات پرهزینه تری به بختشون میزنن ....

 

بعضی ها هم مثل من و محمدم، امروز رو توی خونه ی با صفامون موندیم

تا خودمون رو برای شروع یه روز با نشاط فردا آماده کنیم...

 

چند تا جوک هدیه به همه ی اونایی که مثل ما بیرون نرفتن و سیزده رو توی خونه سر میکنن. فقط برای نشوندن گل لبخند روی لباتون. با لبخند زیباترید!

 

جملات کوچک به سبک انسانهای بزرگ!  

 

- برای اینکه آدم خوش‏بینی شود، بینی‏اش را عمل کرد.

 

-هر لقمه‏ای را که فرو میدهم، معده‏ام فریاد می‏زند: ای ولا ، خوش آمدی،

    دمت گرم!

 

-روزگار غریبی است. یکی در آبپاش گلاب دارد و یکی در گلاب پاش آب

هم ندارد!

 

-زنبور تنها پزشکی است که بدون معاینه به مریض آمپول می زند.

 

-یک نفر خودش را به موش مردگی می زند، گربه می خوردش.

 

دنیای گنجشکی


یه روز یک گنجشک با یه موتوری تصادف می
 کنه و بی هوش می شه. وقتی به هوش می آید، می بینه که توی قفسه. می زنه توی سرش و می گه: « ای داد بیچاره شدم، حتماً موتوریه مرده!»

                                       

 

بی سوادی

 

پسر به پدرش میگه:« باباجونم! چرا بعضی از آدم ها این طوری حرف می زنند، مثلاً می گن فرش  مرش، کتاب متاب، اسباب مسباب؟ »
پدر با خونسردی جواب داد:« پسرم! این کار و بارا مال  آدم
 های بی سواد مواده!»

 

                                

 

در تیمارستان
رئیس تیمارستان به یکی از مراقب ها می گه: «من در این جا از همه راضی هستم، فقط دیوانه ای هست که اصرار دارد من برج ایفل را از او بخرم.»
مراقب می
 گه: «خب، چرا نمی 
خرید؟»
رئیس تیمارستان می
 گه: «آخر پول ندارم. اگر داشتم، حتما می خریدم.»

                    

                                       

در استخر
فیلی توی استخری شنا می کرد. مورچه ای سر رسید
و گفت: بیا بیرون کارت دارم.
فیل از استخر بیرون آمد. مورچه نگاهی به فیل انداخت و گفت: برو توی آب. فقط می
 خواستم ببینم اشتباهی مایوی من رو نپوشیده باشی.

 

                                          

 

در اتوبوس
اتوبوس طبق معمول خیلی شلوغ بود. مسافری عصبانی به آقای چاقی که پهلویش ایستاده بود، گفت آقا! ممکن است هل ندهید!
مرد چاق با اوقات تلخی گفت: هل نمی
 دهم، دارم نفس می کشم.

 

                                               

 

بابای خسیس

یه بار بچه ای از پدر خسیسش ده هزار تومان پول خواست .

 پدر گفت : چی ؟ نه هزار ؟ هشت هزارو می خوای چه کار؟ تو هفت  هزار هم زیادته چه برسه به شش هزار! بابام به من پنج هزار نداده که حالا من به تو چهار هزار بدم. حالا سه هزارو می خوای چی کار؟ دوهزار کافیه ؟ بیا این هزار تومنو بگیر.بچه می شماره می بینه پانصدتومنه!!!

                                    

 

سیاه پوست

یه نفر به یه سیاه پوست میگه: آقا شما سیاه پوستین؟؟

سیاه پوسته جواب میده :‌ آره، اما از کجا متوجه شدین؟؟

میگه : از لهجه ی شما....

 

 

سال نو......

ای خدای دگرگون کننده دلها و دیده ها
ای تدبیر کننده روز و شب
ای دگرگون کننده حالی به حالی دیگر
حال مارا به بهترین حال دگرگون کن...

 

دوست ندارم مثله همه از خدا بخوام که توی زندگی هیچ غمی نباشه، چرا که شادیها در کنار غمهاست که معنا پیدا میکنه و زیبا میشه.

 تنها از خدا میخوام قدرتِ درکِ حضورش رو توی لحظه های زندگی به همه ی مخلوقاتش عطا کنه، که اون وقته که هیچ مشکلی توان شکستن ما رو نداره.

 

با خوبی ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد، برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد،  سالی دیگر گذشت.

 سال نو با دیدِ نو به زندگی و فرصتی دوباره برای بهتر زیستن بر شما و خانواده تان خجسته باد.

 


 

هفت سین عید

 

هشتمین سین رو ما به سفره های با صفاتون تقدیم می کنیم :


 

                                                      سلام سلام سلام


 

یه سلام شاد شاد به خاطر روزای شاد بهاری تقدیم به همه ی دلای بهاری....


 

با آرزوی 12 ماه شادی 52 هفته خنده 365 روز سلامتی 8760ساعت عشق


 

 525600دقیقه برکت 315300ثانیه دوستی...


 

 


 

                                                 سال نوتون مبارک.......

 

سال نو مبارک.......