ریحونه ی بهشتی!!

کودکان گلهای زندگی ماهستند.بیاییدآنهارادرپرتوخورشیددین بپرورانیم.مبادادر خزان جاهلیت مدرن و زمستان سردغفلت پرپرشو ند.

ریحونه ی بهشتی!!

کودکان گلهای زندگی ماهستند.بیاییدآنهارادرپرتوخورشیددین بپرورانیم.مبادادر خزان جاهلیت مدرن و زمستان سردغفلت پرپرشو ند.

آغاز داستان ما...

  سلام.

ماه رمضون اومده و حال و هوا تغییر کرده.به نظرم میرسه که همه موجودات متوجه شدن که

 روزای عزیزیه و اراده کردن که یه جور دیگه باشن.دیشب محمد درختارو آبپاشی میکرد و

 میگفت دارم به درختا افطاری میدم.

امان از این انسان غافل .امان از این انسان که بی تردید در خسران و زیانه .

 ان الانسان لفی خسر....

 

خداوندا !تو قسم یاد کردی و گفتی که ما آدما  در ضرر و زیانیم .اما خداجونم،

 

 ای محبوب بی نیاز، کمکمون کن که  ما  در جرگه      الاالذین امنوا و عملواالصالحات     باشیم .

 

 کاری کن که  با تمام وجودمان همدیگرو دوست بداریم و به پیروی از حق سفارش کنیم،

 

به شکیبایی در اطاعت از خدا ، به دوری جستن از گناهان  و به تحمل ناگواریها....

 

وتواصوا بالحق و تواصوا بالصبر

 

یادمه  یه چیزایی تو مایه های این مطالب رو پارسال برا فاطمه گلم  نوشته بودم .

 

صفحه اول نامه رو هم محمدصالحم  برا خاله جونش نوشته بود. چه روزایی بود ...

 

محمد صالح ما  هنوز نیومده برا هممون کلاس اخلاق گذاشته بود .

 

اونقده با شخصیتش زندگی کرده بودیم که هیچ کس نمیتونست ادعا کنه که

 

اون هنوز پا به این دنیا نذاشته .

 

این روزا برام روزای عزیز ،اما سختیه .هر چند میتونست از این 

 

 سخت تر هم باشه .بعضی وقتا فکر میکنم اگه نظر لطف و رحمت خدا نبود

 

 و یا اگه ما از نعمت داشتن ائمه محروم بودیم ، چقدر دنیا بی معنی بود.

 

 چقدر مشکلات برا آدم بزرگ وغیر قابل تحمل میشد ...

 

 خداجونم! همین حالا تو را به خاطر نعمت اهل بیت (ع ) شکر میکنم.شکر،شکر و

 

هزاران بار شکر.

 

راستشو بخواید قرار نبوده من این رمضان را روزه باشم. تعجب کردید ،نه؟

 

ماجراها داره .براتون میگم .اما الآن نه.پس تا بعد.....

 

نظرات 1 + ارسال نظر
خاله زهرا دوشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 14:54 http://mohamadsaleh.blogsky

سلام سمیه جان.
دست گلت درد نکنه،خیلی عالیه. امیدوارم وبت روز به روز پربارتر بشه.البته اینو بدون باش اگه بخوای موفق بشی باید از نظرات و مطالب من! استفاده کنی.
از خدا می خوام بتونیم برای اباصالح عزیزمون یه قدم کوچیک برداریم نه که با گناهامون غم و غصه هاشو بیشتر کنیم.
من توی این مسیر باهات هستم.
راستی گلم. یادمون باشه هر چقد که ما بخوایم واسه آقامون قدم برداریم، اونی که از خدا مهلت گرفته برای گول زدنمون مصمم تر میشه. پس باید خوب حواسمونو جمع کنیم. چون اون دشمن قسم خورده! حواسش خوب جمعه و ابزاراش زیاد.
پس به اون خدای مهربون توکل کنیم و از خودش و نورایی که برای هدایتمون قرار داده، خوب استفاده کنیم.
تا وقتی هست و میدان عملی، بجنبیم. نکنه یه روز بیاد که...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد