سلام خاله خانوم مهربون.
میدونم خ تعجب کردی از اینکه وبلاگمونو راه اندازی کردیم .تو که محمدصالح رو میشناسی.امونمو بریده بود .همش میگفت:پس کی میخواین قولی رو که به اباصالح دادین عملیش کنین. شیطون بلا
کار خودشو کرد . مطمئنم الآن خوشحاله
.
امیدوارم بتونیم همونطوریکه آرزوشو داشتیم یه کار مفید برا جامعه ارائه بدیم ...
ایکاش مولا نظری کنه و کارمون مورد رضایتش باشه. باید همت کنیم.مگه نمی گفتیم که: مولای ما یار میخواد نه بار.پس این گوی و این میدان....
الهی به امید تو....
سلامی گرم به آقا محمد صالح گلم.
خاله جون از راهی دور، با دلی نزدیک می بوسمت. شایدم از راهی نزدیک! نمی دونم خاله جون، حتما تو بهتر می دونی. برام که دعا می کنی؟ من دعای مخصوص می خواما! چون مخصوص دوستت دارم( شاید به اندازه مامان سمیه)
عزیزم تو مث گل پاکی، فرزند صالحی، سرباز کوچولویی!
سلام ما بدا رو به اون خوبا برسون. مخصوصا به مامان دوستت آقا محسن. باشه خاله جون؟
میدونم که بله رو گفتی. قربون اسم قشنگت خوشگلم.